فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
محمد کوچولومحمد کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

♥قصه های فاطمه ناناز و داداش محمد♥

دلم بخاطر دخترم گرفته

1392/5/25 13:21
نویسنده : مامان اعظم
514 بازدید
اشتراک گذاری

امروز بخاطر تو خیلی دلتنگ شدم عزیزم.یعنی مدتیه که به شدت نگرانت شدم یه موضوعی هست که خیلی نگرانم کرده و واقعا نمی دونم چکار کنم. تو الان سه سال و چهار ماهه هستی اما هنوز نمی تونی درست حرف بزنی و خواسته هات را بگی. بخاطر اینکه نمی تونی همه ی خواسته هات را بگی بعضی وقتا با گریه چیزی را می خوای که ما اصلا متوجه نمی شیم. شاید بهتر باشه بریم گفتار درمانی که از بدشانسی ما توی استان خودمون حتی یک مرکز هم وجود نداره.

حرف زدنت الا این شکلیه

مامان اِتَتِه    یعنی     مامان شکسته

بَیه            یعنی            بله

صدا ندایه       یعنی       صدا نداره

ام می خام    یعنی         غذا می خوام

چایی می خام         :        چایی می خوام

بهیم آزه آبمیبه ، کیک       :            بریم مغازه آب میوه و کیک بخر

مامان دوس               :          مامان دوست دارم

مامان دشویی        :      مامان دسشویی دارم

هیخت                 :           ریخت

اموم نه                 :    حموم نه

شوت نیست           :        سوتم نیست

باباسم ایس شد     :      لباسم خیس شد

باباس               :      لباس

پَبار                 :          شلوار

بابایی خوابه     :         بابایی خوابه

آب بده            :    آب بده

دوس نهایم        :              دوست ندارم

بهیم پاک           :           بریم پارک

اِینب       :        زینب

پامه           :    فاطمه

باب اسَجی      :         باب اسفنجی

نقاشی می خام       :      نقاشی می خوام

نَنون                   :            ممنون

خوایه می کنَ         :         خواهش می کنم

بایا             :            بالا

عَسک        :      عروسک

انَنگوم قشگه؟  :              النگوم قشنگه؟

کاتون می خام      :               کارتون می خوام

اِ   تما شُ                           اِ   تمام شد

 

 و چیزهای دیگه

یکی از مشکلات کلامیت اینه که خودت را نمی تونی اول شخص بگی . مثلا وقتی می گم مامان غذا می خوری؟ تو هم می گی غذا می خوهی یعنی غذا می خورم. هنوز درک نمی کنی باید اول شخص و دوم شخص را با هم قاطی نکنی. خیلی تلاش کردم اما تاثیری نداشت. امسال دارم می فرستمت مهد کودک. و خیلی نگرانم که نتونی با دوستای مهدت خوب ارتباط برقرار کنی و توی اعتماد به نفست و یا حتی روابط اجتماعیت تاثیر بذاره. آخه فکر می کنم هم سن و سالات دیگه جمله بندی درستی در صحبت کردنشون دارند.  آه خدای من خودت کمک کن دخترم زبون باز کنه و حرف زدنش درست بشه

توی اکثر حرفای روزانت هم از جملات دو کلمه ای استفاده می کنی . بعضی وقتا هم خیلی دوست داری داستانی را برام تعریف کنی و یه چیزایی می گی اما اصلا درست نمی گی و من چیزی متوجه نمی شم. در اون لحظات واقعا نمی دونم چه عکس العملی نشون بدم. بیشتر اوقات وانمود می کنم که فهمیدم چی گفتی و با شور و شوق گوش می دم اما ته دلم غم سردی می شینه

البته در بازی هات متوجه استعدادت و ابتکار در ساختن چیزهای جدید شدم. توی شناخت اطرافیان و چیزهاس دیگه هم باهوشی اما این مشکل مامانی نگرانت را داغون کرده

مامانایی که حوصله کردید و خوندید اگر می تونید راهنماییم کنید و بگید مشکل دخترم چیه/. اصلا خوب میشهنگران

      

              

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

ژاله مامان آیدا
25 مرداد 92 13:28
عزیزم انشااله که مشکلی نیست و بزودی دخملی خوب حرف می زنه نیاز به تمرین زیاد داره سعی کن دایم براش تکرار کنی پیش یه مشاورم بری بد نیست. تو قسمت پرسش و پاسخ سایت هم مطرح کنی خوبه مامانای دیگه هم می تونن راهنماییت کنن.



سلام ژاله جان. تصمیم دارم ببرمش پیش گفتار درمان تا نظر کارشناسی اشان را بدونم. اما از پیشنهادت متشکرم حتما توی قسمت پرسش و پاسخ مطرح می کنم
بهار مامانه برسام
25 مرداد 92 14:45
عزیزم ماشالله دخملیت مشکلی نداره شما توجه کن کلماتی که بیشتر مورد نیازش هستن رو تقریبا درست میگه کلمات احسلسی رو هم مثل بابا خوابه
به نظر من البته نظر من دخملی ناز ما اگه احساس نیاز کنه میتونه خیلی هم خوب حرف بزنه ببین کلماتی که مورد نیازشن چه خوب گفته یعنی اگه شما ترجمه نمیکردی هم من میفهمیدم چی گفته ؛کلماتی مثل انَنگوم قشگه؟-عَسک -نقاشی می خام-بهیم پاک-دوس نهایم -آب بده-باباسم ایس شد-اموم نه -مامان دشویی-مامان دوس "ببین این جمله رو چقدر واضح و خوب گفته: بهیم آزه آبمیبه ، کیک -چایی می خام -صدا ندایه-ام می خام
ببین مامان مهربون تویه همین چند تایی که نوشتی اکثرشون رو خوب میگه و من اونجور که دارم میبینم اونایی که بیشتر باهاشون کار داره و در واقع به اونها احساس نیاز داره رو بهتر میگه
مطمئن باش وقتی بره مهد چون دیگه شما کنارش نیستی مجبور میشه برای برآورده شدن خواسته هاش خیلی بهتر حرف بزنه الان شما مامان مهربون رو کنارش داره و اصلا احساس نمیکنه نیاز باشه بیش از این تلاش کنه معمولا بچه ها این مدلی هستن تا مامانشون کنارشونه خیلی وابسته عمل میکنن دختر ناز شما هم این وابستگی رو یه کم بیشتر کرده فقط همین
قربونت بشم دختر نازت انقدری باهوش هست که میبینه لازم نیست بیش از این برای حرف زدن خودش رو به زحمت بندازه امتحانش ضرر نداره وقتی کلمه ای رو درست نمیگه و از شما چیزی میخواد با آرامش باهاش برخورد کن ولی به ناز دخترت بگو اصلا متوجه نمیشم چی میگی یه بار دیگه بگو و بعد خودت دوتا جمله ی متفاوت رو بگو که یکیش منظور دختر نازتون باشه ولی درست ویکی دیگه یه جمله ی دیگه چند بار که اینکار رو کنی و ازش بپرسی منظورت کدوم یکیه کم کم یاد میگیره تلفظ درست کلمات رو بگه و گلم مطمئن باش نی نی ها در مواقعی واقعا احساس نیاز کنن خودِ ِ واقعیشون رو نشون میدن الان دختر خوشگل شما تکیه به شما داره و با اینکه من خودم با مهد مخالفم ولی فکر میکنم در مورد ناز گل شما برای اینکه بتونه رو پای خودش باشه فرستادن به مهد بهترین کاری بوده که میتونستید بکنید
در مورد گفتار درمانی هم که فرمودید مامانیه مهربون کاملا درکتون میکنم ولی دختر شما خدا رو صد هزار مرتبه شکر جزو اون دسته ای نیست که نیاز به اینجور جاها داشته باشه تازه اگر هم خدایی نکرده یک درصد لازم باشه با فرستادن به مهد در این مورد مطمئن میشید ولی خیالتون راحت دختر شما هیچ مشکلی نداره
در ضمن گلم بچه با بچه فرق داره نمونش برسام با نی نی یکی از فامیل های ما هم سن هست ولی برسام مثالا دندون های بیشتری داره ولی اون نه یا مثلا اون خیلی به مامانش وابسته نیست ولی برسام خیلی به من وابسته ست مثلا برسام خیلی آروم و مودبه ولی اون وروجک و آتیش پارست هر بار میان اینجا کلی راهکار های وروجکی به برسام یاد میده از طرفی برسام هم خیلی بهتر از اون حرف میزنه هم خیلی بهتر متوجه حرفهای اطرافیان میشه...خوب گلم واسه اینه که بچه با بچه فرق داره دلیل نمیشه چون یکی هم سن ناز گل شماست و خوب حرف میزنه ولی دختر شما به خوبی اون حرف نمیزنه پس خدایی نکرده چیزی باشه فقط اینه که هر بچه ای تویه یک محیط خاص بزرگ میشه و با توجه به گستره ی نیازهاش اقدام میکنه من احتمال میدم شما خیلی خیلی دخملی رو هواش رو داری و اصلا نزاشتی واسه گفتن نیازهاش به خودش سختی بده البته قابل درکه من خودمم خیلی هوای برسام رو دارم ولی خوب گاهی وقتا این هواداری یه کم بد میشه
امیدوارم که دختر ناز و عزیز شما هم همینطور باشه که من گفتم که انشاالله هست ولی اگر یک درصد هم نباشه مطمئن باش بعد از رفتن به مهد متوجه میشی اگر بره مهد و پیشرفت داشته باشه یعنی اینکه چون شما نبودی دیده باید حرف بزنه و تمام تلاشش رو کرده
ازت ممنونم که به ما سر زدی و منو قابل دونستی و ازم نظر خواستی


مامان برسام .خیلی متشکرم. شما واقعا خوب جواب می دید و نظراتت هم دلگرم کننده است. غیر از شما چند نفری بهم گفتن با رفتن به مهد صحبت کردنش درست میشه و بخاطر همین هم هست که امسال دارم می برمش مهد. الان که دقت کردم دیدم شما درست می گید من تمام نیازهای دخترم را خیلی راحت براورده کردم بطوری که ازم نبوده زیاد به خودش زحمت بده و حرف بزنه. وابستگیش هم به خودم خیلی زیاده. هم صحبت خردسالی هم نداشته. در حال حاضر من و باباییش برنامه ریزی کردیم برای اینکه خیالمون راحت بشه ببریمش شیراز و فکر کنم هفته ی دیگه ان شالله ببرمش. آدرس را از همکارم گرفتم وامیدوارم که درست عمل کرده باشم
باز هم ممنونم. واقعا می گم. حرفات یه کم آرومم کرد
مامان دیانا
25 مرداد 92 18:37
سلام عزیزم
من اطلاعات دقیقی ندارم
ولی موضوع مهمی هست حتما پیگیر بشی حتی اگه لازم باشه برید یک شهر دیگه واسه گفتار درمانی
خبرشو بهم بده باز من پرس و جو میکنم اگه چیزی متوجه شدم خبرت میکنم عزیزم


ممنونم . خودم هم تصمیم دارم برای امتحان هم که شده ببرمش یک جلسه گفتار درمانی. حداقل اونا نظر کارشنااسی خودشون را درباره ی دخترم می گن
البته خیلی از دوستام مثل مامان برسام می گن بره مهد به احتمال زیاد گفتارش درست میشه. یه بار هم روانشاسی در این زمینه ازم پرسید دخترتون پیشرفت هم داره؟ یعنی اینکه کلمات جدید یاد می گیره؟ و من گفتم آره . اون هم جواب داد که دخترتون برای یادگیری درست صحبت کردن نیاز به زمان داره
بهار مامانه برسام
25 مرداد 92 19:43
قربونت شم عزیزمی من که کاری نکردم
خانمی ما مامانا انقدر نی نی هامو رو دوست داریم که با کوچکترین مسئله ای خودمون رو میبازیم من هم دقیقا مثل شما هستم
گلم من کاری نکردم و فقط با توجه به چیزی که نوشتید واقعیت رو گفتم
خوشحالم از اینکه تونستم تاثیر مثبت داشته باشم
گلم اصلا نگران نباش فقط اگر دخملی رو بردید گفتار درمانی سعی کنید متوجه جریان نشه چون ممکنه خدایی نکرده تویه روحیه اش تاثیر منفی بزاره و واقعا روی گفتارش تاثیر بزاره چون نی نی ها تویه این سن خیلی حساس هستند البته ببخشید اینو گفام ولی مثلا بهش بگید دارید میبریدش یه جا کلاس یا یه چیزی غیر از اینکه دارید میبریدش پیش گفتار درمان بهش بگید
خانمی راستی بهتر نبود اول میزاشتی بره مهد بعد اگر خدایی نکرده میدیدی تغییری نکرد و پیشرفت نداشت ببرینش جایی که فرمودی؟ چون واقعا معلومه نی نی ناز شما مشکلی نداره من میترسم خدایی نکرده تویه روحیه ی نی نی تون تاثیر بزاره
فکر میکنید ممکنه دیر شه که اول بره مهد و یه مدت بگذره بعد اگه لازم بود ببریدش گفتار درمانی؟؟
خانمی من کاملا درکت میکنم که نگران ناز گلتی ولی فکر کنم یه کم زمان بدی بد نباشه البته خودتون بهتر میدونید اگر فکر میکنید ممکنه دیر بشه پس حتما ببیدش و من هم از صمیم قلب دعا میکنم چیزی نباشه و انشاالله هم چیزی نیست
در پناه خدا


شما لطف دارین عزیزم. متشکرم که یاداوری کردید. من خودمم روی این قضیه حساسم و بهش گفتم قراره بریم مسافرت و اونجا می برمت پیش یه خاله. آخه اون تو را خیلی دوست داره و می خواد باهاش حرف بزنی
و کلا با این حرفها می برمش. به هیچ عنوان نمی خوام متوجه بشه دارم می برمش گفتار درمانی
مامان آرین
25 مرداد 92 20:18
سلام دوست عزیز.منم ممنونم از اینکه بهمون سر زدین وهم از پاسختون


خواهش می کنم. باعث افتخاره
مامان آلما
25 مرداد 92 23:12
سلام عزیزم. من هم اطلاع دقیقی ندارم. فقط میدونم هر بچه ای یک جوره. یکی زود حرف میزنه. یکی دندوناش زودتر بیرون میاد. یکی زودتر راه میره... دختر بچه یکی از اقوام ما هم همینجور بود تا سه سالگی درست حرف نمیزد. اما الان بیا ببینش فقط مخ تیلیت میکنهباز یکی دیگشون از آلما دو ماه کوچیکتره ولی خیلی بهتر از الما صحبت میکنه منم نگران نیستم چون الان صحبت کردنش خیلی بهتر از قبل شده.هر چند که نگرانیتو حس میکنم ولی به نظرم پیش یک مشاور برو اگه لازم بود بهت میگه که نیاز به گفتار درمانی داره یا نه. شاید هم به قول مامان برسام مهد بره درست بشه. باید صبر داشته باشی و زمان بیشتری رو صرف صحبت کردن باهاش کنی. خوندن شعر و کتاب قصه های ساده، صحبت کردن جلوی آیینه هم تاثیر زیادی داره. نگران نباش انشالله که مشکلی نیست. ببخشید که نمیتونم کمک بیشتری بهتون کنم.


خیلی خیلی متشکرم. لطف کردین. آره ان شالله امسال تصمیم دارم به مهد بفرستمش
مامان سهند و سپهر
25 مرداد 92 23:35
سلام ماماني مهربون . ممنون بابت لطفي كه داري . هم توي قسمت پرسشها پاسخ سوالم و داديد هم اينكه به وبلاگ ما سر زديد و لطف داشتيد .
براي لينك كردن شما صاحب اختياريد خانومي. من شما رو با اجازه لينك كردم . باعث افتخاره.
ببوس دختر نازت رو.
به نظر من اينقدر حساس نباش عزيزم روي صحبت كردنش. بتدريج خوب ميشه. نيني خواهر من هم همينجوري بود و كمي ديرتر صحبت كردنش خوب شد.با اينكه اون از همون ابتدا مهد ميرفت.
هر بچه اي يه جوره زياد روي كارهاش حساس نباش همينقدر كه منظورش رو به خوبي مي رسونه عاليه. بقيه ش هم با تشويق و تكرار شما درست ميشه.
شاد و موفق باشي


خواهش می کنم. کاری نکردم عزیزم. راهنماییتون خیلی خوب بود. فقط می تونم سوال کنم نی نی خواهرتون دقیقا چند ساله بود که یاد گرفت درست صحبت کنه؟
میم مثه محیا
26 مرداد 92 0:50
سلام عزیزم



از اونجاییکه دخترمن خیلی کوچیکتره هنوز روند رشد فاطمه کوچولو رو نمیتونم تشخیص بدم



اما اصلا نگران نباش اگه هم مشکلی وجود داشته باشه(ک احتمالش ضعیفه)قابل حله



دوستان راهنماییهای خوبی کردند





اصلا خودتو ناراحت نکن انشالله تا چند وقت دیگه مثه بلبل حرف میزنه








متشکرم. ان شالله. ممنونم از حضور قشنگتون مامانی
مامان دیانا
26 مرداد 92 1:09
عزیزم من از چن نفر پرسیدم گفتن خوب میشه و مهد هم تاثیر داره


شما لطف کردین. متشکرم
زهره(مامان فاطمه)
26 مرداد 92 8:47
سلام عزیزم خودتو اصلا ناراحت نکن همین مهدکودک رفتن براش خیلی خوبه .ولی اگر توشهرتون هم مرکز گفتار درمانی نیست از طریق اینترنت اقدام کن وبا مشاوره ها مشکلو مطرح کن عزیزم ولی من مطمئنم فاطمه گلی مشکلی نداره عزیزم


ممنونم عزیزم. مشاوره از طریق اینترنت را تا حالا امتحان نکردم. یعنی جواب می ده؟ فکر نکنم در این مورد چندان کاری از دستش بربیاد. ولی باز هم بخاطر حضور سبزتون متشکرم
مامان ملینا
26 مرداد 92 12:57
سلام عزیزم اصلا جای نگرانی نیست .دیگه مامان برسام همه چیز رو دقیق برات توضیح داده .اگه مهد هم بره مطمئن باش خیلی زود تاثیر می ذاره و یاد می گیره .بعدش هم کلماتی رو که فاطمه جون اشتباه می گه سعی کنید شما اون رو تکرار نکنید تا اون تو ذهنش نمونه.تو مهد هم با بچه ها مشغول می شه و برای اینکه خواسته اش رو بیان کنه درست تلفظ می کنه .اصلا نگران نباش .یه راهنمایی بکنم اگه دلت خواست از این کلماتی که الان تبلیغاتش هم زیاد شدهبگیر و بهش یاد بده .مثه تراشه های الماس و بن بن بن و بالا بالا و خیلی چیزهای دیگه .من خودم با ملینا از 11 ماهگی کار کردم و تو یه سالگی قشنگ حرف می زد بدون اشتباه البته من این حرف زدنش رو هم تو این کلمات پیدا کردم و هم اینکه ملینا اطرافش خیلی شلوغ بود و همیشه با همه صحبت می کرد.
تو هم اصلا نگران نباش .نبینم دلتنگ باشی .


مامان ملینای عزیز خیلی خوشحالم کردی اومدی.آره من بدون اینکه توی ذوقش بزنم کلمات را صحیح ادا می کنم و ازش می خوام او هم مثل من بگه. مهد هم امسال ان شالله می فرستمش. بن بن بن را خیلی وقته براش گرفتم. اتفاقا خیلی خوشش اومد و تمرین ها هم جواب داد. کاری به خواندن کلماتش نداشتم. فقط می خواستم اسم تصویرها را بگه. تاثیر خوبی هم داشت
متشکرم بخاطر همه ی مهربونی هات. سعی می کنم دیگه دلتنگ این مورد نباشم
نی نی دانلود(مامان علیرضا)
26 مرداد 92 18:56
سلام عزیز دلم
قربون غمت برم انشالله هیچ وفت ناراحت نباشی
عزیز دلم جای نگرانی نیست . مطمئن باش خوب می شه بچه خواهر شوهر من هم دیر حرف زد الان انقدر حرف می زنه مخت رو می خوره
قر بونت برم دوست داشتی تو وب من مهارت رشد زبانی کودک هست یه نگاه بنداز شاید به دردت خورد
دیدم ازت خبری نیست گفتم یه سر بهت بزنم،عزیزدلم
دلم برات تنگ شده


شما خیلی لطف دارید. بله چشم حتما میام. بخاطر تمام مهربونیات صمیمانه ازت تشکر می کنم. اگر اجازه بفرمایید شما را لینک می کنم.
مامان سهند و سپهر
26 مرداد 92 20:34
مي تونم بگم تازه خوب شده حرف زدنش . الان 5 سالشه. تا همين عيد نوروز امسال هم خيلي بهتر شده بود ها ولي هنوز بعضي جمله ها و حرفهاش و نميتونستيم بفهميم البته مامانش متوجه ميشد. خيلي هم دخمل باهوشي هست ها . ولي خب توانايي تكلمش اينجوري بود ديگه . تازه خواهرم پارسال گفتار درمان هم بردش بي تاثير نبود ولي نه اينكه فكر كني معجزه كنه... نگران نباش خانومي . گذر زمان حل مي كنه اين سئله رو. مخصوصا اگه با حوصله كلمات رو خودتون براش تاكيد كنيد . ولي باز هم نه زياد كه خسته ش كنيد.
ببوسينش.


5 سال . پس من هم می تونم دیگه نگران نباشم. واقعا متشکرم مامان خانمی عزیز. از خدای عزیز برای شما و خونوادت طلب سلامتی وعاقبت بخیری را دارم. خیلی گلید به مولا
نسرین خاله اسما
26 مرداد 92 21:38
سلام زیزم ... اصلا و اصلا خودت و نگران نکن ... وووووووووو به نظر من که به گقتار درمانی نیاز نداره .... دختر عموی من الان سه سال و دوماهشه ..عین فاطمه جان کلمات رو میگه شایدم فاطمه جون بهتر از اون صحبت میکنه ... اون که از دوسالکی به بعد شروع کرد به صحبت کردن ..دختر عموی من که خیلی کم حرفه با این که بیشتر کلمات رو میتونه بگه ولی بیشتر مثل دختره شما با اشاره و گریه چیزی رو میخوای ... من خیلی بچه ها رو دیدم که خیلی کم حرفن و زیاد دوست ندارن با دنیایی اطرافشون رابطه برقرار کنن بیشتر تنهایی رو دوست دارن .. نمیدونم دختر شما هم شخصیتش این طوری یه که بیشتر تنهایی رو دوست داره همیشه با خودش سر گرم میشه ... بیشتر وقت ها تو اتاقشه ... اگه این طوری یه که نباید بیشتر نگران بشی ... این رابطه برقرار نکردن بچه ها هم با رفتن به مهد 80 درصد تغییر میکنه ...من خودم تا 6 سالگی بیشتر کلمات رو درست و حسابی نمیگفتم مامانم میگه بعد اینکه به مدرسه شروع کردی تازه تازه کلمات رو یاد میگرفتی ... الانم که هر موقع اون روز های من یادشون میفته .. اون کلمات شیرین من و میگن و میخندن ... شما هم مثل خانواده ی من به همون (بُیه) گفتن و کلمات شیرین فاطمه جون میگن و میخندیدن و با خوشی ازشون یاد میکنین ....انشالله



خیلی متشکرم عزیزم. واقعا حرفات برام دلگرم کننده بود. خوشحالم درددلم را در این خانه ی مجازی بیان کردم. چون با صحبت های شما دوستان و مامانای عزیز نگرانی قبل را ندارم. واقعا از اینکه این همه مهربونید ممنونم و خدا را بخاطر داشتن شماها شکر می کنم
زعفران بانو
27 مرداد 92 10:21
مامانی گلم جرا این قدر نا امید؟ حتما میدونید که البرت انییشتین تا 5 سالگی یه کلمه هم حرف نزد؟بچه ها با هم فرق دارن فاطمه جون ما به وقت نیاز داره فقط همین[نی نیسعی کنید خونتون ماشین حتی موبایلتون رو پر کنید از اهنکهای کودکانه :بچه ها با ریتم خیلی چیزا رو یاد میگیرندر ضمن قوی باشبد وبا روحیه وفاطمه گلی ما رو باور داشته باشیییید




مامان خانم جان من اولش زیاد حساس نبودم. اما اطرافیان و فامیل اینقدر گفتند و گفتند تا اینکه منم واقعا حساس و دلشکسته شدم. همه دخترم را با خودم که یک نویسنده ام مقایسه می کردند. می گفتند از شما تعجب می کنم مامان فاطمه که تو خودت این همه باهوش و یک نویسنده ای اما دخترت بلد نیست حرف بزنه. بماند که چه چیزهایی می گفتند. اما الان با وجود صحبت های خوب دوستان مجازی و مامنای عزیز اصلا ناامید نیستم. خوشحالم که شماها را در کنارم دارم ببخشید عزیزم سر شما را هم به درد اوردم

متشکرم


ღمامان على اكبرღ
27 مرداد 92 14:36
سلام مامان جونی
دوستان خیلی خوب توضیح دادن،و تجربشون بیشتره...
پسر خواهر شوهرم چند روز دیگه ۴سالش میشه،هنوز نمیتونه درست حرف بزنه،ماشاالله فاطمه خانم خیلی خوب حرف میزنه.
عزیزم خودتو نگران نکن.وای برای اینکه خیالتون راحت بشه ببرش گفتار درمانی ولی خیالتون راحت که انشاالله مشکلی نداره.



صحبت های شما بی نهایت دلگرم کننده بوده برام. جدی می گم. امیدوارم خدا همه ی نی نی های این سرزمین را در پناه خودش حفظ کنه
ممنونم مامان علی اکبر عزیز
زعفران بانو
28 مرداد 92 11:55
مامانی فاطمه جون جسارتا میتونم بپرسم تو چه زمینه ای نویسندگی میکنید؟


البته. من در زمینه ی کودک و نوجوان قصه و رمان می نویسم. تا حالا یه چند تایی هم بیرون دادم. متشکرم
مامان امیرمهدی
28 مرداد 92 12:56
سلام به نظر منم اصلا جای نگرانی نیست دختر و پسردایی منم خیلی دیر حرف زدن ولی الان از منم بهتر حرف میزنن ولی بهمت حق میدن نگران باشی همه مامانا اینطورین
خوشحالم که باهاتون آشنا شدم من با اجازتون وبلاگتونو لینک میکنم شمام اگه خواستین اینکارو بکنین
بوس برا فاطمه کوچولو


متشکرم مامان امیر مکهدی. باعث افتخاره. منم شما را لینک می کنم
مامانی درسا
29 مرداد 92 3:26
سلام دوست خوبم نگران نباش عزیزم ..... خیلی از بجه ها هستند که دیرتر از بقیه صحبت میکنن ...... من دور و اطرافم زیاد دیدم ......مثلا" دختری خودم زود صحبت کرد اما خیلی از دوستانم که حتی بجه هاشون بزرگتر از درسا هستند هنوز مشکل دارن توی صحبت کردن هیج بچه ای مثل اون یکی نیست ........ مهم اینه که خیلی چیزا رو میتونه بگه ........ اما یه خواهش ازت دارم و اینه که کلمات رو به صورت درست براش تکرار کنی ...... و هر کاری که داری میکنی براش توضیح بدی مثل داستان مثلا" الان با هم غذا میخوریم و بعد من ظرفها رو میشورم ..... اینطور تکرارا خیلی زود تاثیر میذاره نگران نباش انشاالله طوری نیست .......


واقعا از راهنمایی ارزنده و مفیدتون خرسند شدم. متشکرم گلم از حضورت و این نظر زیبات. قوت قلبی شد برام
zahra
9 شهریور 92 20:42
سلام خوشگلم.خوبی؟قربونت برم مشکلی نیس اصلا نمیخواد نگران باشی خود من کوچولو بودم تا 7 ساللگی منو مسخره میکردن حالا یه شیرین زبونی شدم بیای بخورییییموالا....الان خیلی هم خوبم.
نگران نباش اصلا


سلام زهرا خانم. متشکرم عزیزم. شما مطمئنا شیری زبون هستین. از همین نظر قشنگت هم میشه فهمید گلم(بوس)
مامان مرمر
30 مهر 92 1:27
سلام مامان خانومی خوب ومهربون از اینکه پاسخ مشکل منو اینقدر صریح و واضح جواب دادین ازتون یه دنیا ممنونم آرمان من هم دقیقا عین دختر شما کلماتی میگه که فقط خودم متوجه اش میشم وبه قول شما همه اطرافیان عقیده دارن که به مرور خوب میشه و...چه خوب شد که مشکلم را اینجا مطرح کردم وچه خوبتر که با راهنمایی شما وهمه ی دوستان من هم تصمیم گرفتم پسرم را حتما به یه مرکز گفتار درمانی ببرم بی نهایت از لطف شما سپاسگذارم وخیلی خوشبختم که شما را به عنوان دوست دایمی وبلاگم لینک کنم.برای ما هم دعا کنید که مشکل پسرم حل بشه مرسیییییییی