قصه ی گم شدن فاطمه
یکی از شیرین کاری های دردسر ساز فاطمه اینه که وقتی جایی میریم میره توی کمد و در را روی خودش میبنده. هر چی هم صداش کنی جواب نمی ده. و این کارش اون شب نزدیک بود خاله ی بیچاره ی منو سکته بده... قضیه هم از این قرار بود که ما برای مهمونی به یه شهر دیگه که خاله ی خودم اونجا زندگی می کنه رفتیم. تا حالا اسم گناوه در استان بوشهر را شنیدین؟ احتمالا برای خرید اونجا آمده باشین. خاله ام در این شهر زندگی می کنه و من هم که به دیدنش رفته بودم برای خرید با هم و فاطمه رفتیم بازار. خیلی چیزای جالبی داشت. اما یک اتفاق کوچولو همه چی را خراب کرد و آن هم گم شدن فاطمه بود ما توی مغازه پارچه فروشی بودیم و داشتیم برای من پارچه انتخاب ...
نویسنده :
مامان اعظم
22:05