شیرین زبانی های فاطمه
سلام دوستان خوبم سلام بچه های نازنینم. ببخشید که دیر دیر به ثبت خاطرات شما می پردازم. آخه وقتم کاملا پر شده و اندک زمان باقی مانده هم به امورات دیگر شما می رسم. تو پرانتز... به این می گن مادر فداکار از خودگذشته ی مهربون و خوش اخلاق و خلاصه همه چیز خوب ... چقدر من خودم رو تحویل می گیرم. خب بگذریم از روزمرگیهای شما بگم براتون اینکه فاطمه حسسسسابی شیطون شده و محمد جونم هم بغلی و عزیییییییییییییییییییییز و اما شیرین زبونی های فاطمه جون پریروز که قلیه ماهی داشتیم موقع ناهار فاطمه نگاهی به قلیه و ماهی های توش انداخت . اخم کرد و لب به غذا نزد. من با مهربانی ازش پرسیدم: ـ دختر قشنگم چرا غذا نمی ...
نویسنده :
مامان اعظم
9:23